- پنجشنبه 28 فروردین 1399 - 10:41
- کد خبر : 442
- مشاهده : 268 بازدید
- پیشخوان
سلام دزفول: مدتهاست که شیوع ویروس کرونا در کشور باعث بهم خوردن بسیاری از معادلات شده است؛ کرونا بیرحمانه میتازاند و زهر خود را به سلامتی هزاران نفر، به اقتصاد کشورهای مختلف، به مراکز عملی و … ریخته است. ویروسی که نحوست خود را از ابتدای سال جدید نشان داد و سنت دیرینه ایرانیان برای […]
سلام دزفول: مدتهاست که شیوع ویروس کرونا در کشور باعث بهم خوردن بسیاری از معادلات شده است؛ کرونا بیرحمانه میتازاند و زهر خود را به سلامتی هزاران نفر، به اقتصاد کشورهای مختلف، به مراکز عملی و … ریخته است.
ویروسی که نحوست خود را از ابتدای سال جدید نشان داد و سنت دیرینه ایرانیان برای دیدوبازدیدهای عید را تعطیل کرد، مساجد و حرمهای مطهر را خالی کرد، اجتماعات را کمرنگ و بسیاری از ادارات را تعطیل کرد؛ البته این ویروس قائل به مرزها نیست و قارههای مختلف را یکی پس از دیگری با سرعت فتح کرد و آیه زیبای «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً» را به رخ جهانیان کشید.
مواجهه متفاوت مردم ایران با کرونا
اما مدیریت جهادی که انگار در خون ایرانیان، بالقوه وجود دارد به همین ویروس منحوس و بیرحم هم به چشم یک فرصت نگاه میکند و دنبال است که از دل همین تهدید بزرگ که امروز هیبت ابرقدرتها را به سخره گرفته، فرصت ایجاد کند.
فرمانده سپاه چهارمحال و بختیاری میگفت: چند روز پس از شیوع کرونا هنوز مسئله خیلی در استان ما جدی آغاز نشده بود، در جلسهای به مدیران علوم پزشکی استان گفتم هر کمکی از دست ما برآید درخدمتیم، شاید در امور تخصصی مربوط به درمان این بیماری خیلی کاری ازمان برنیاید اما نظافت مراکز شما را که میتوانیم انجام دهیم!»
هر کس نقش خود را پیدا کرد
و اینگونه بود که ابتدا همه کمی گنگ بودند که نقششان در مواجهه با این ویروس چیست؛ در فاصله زمانی خیلی کوتاهی هر کس جایگاه خود را پیدا کرد، یکی با سمپاش به ضدعفونی کردن معابر عمومی و اتوبوسها و …، یکی در کارگاه تولید ماسک، یکی با نذر مال و یکی هم مثل امام جمعه شهرکرد میرود در خط مقدم جبهه مقابله با کرونا، تا از نزدیک با مشکلات کادر درمانی بخش کروناییها را آشنا شود.
یکی مثل امام جمعه فارسان بی سر و صدا قربانیان کرونا را غسل میدهد و دفن میکند، یکی هم مثل مدیر حوزه علمیه ولایت با دانشجویان کارگاهی ایجاد میکند که لباسهای مخصوص بیمارستانی تولید و رایگان توزیع کنند.
بچههای هیات هم که این روزها آرام و قرار ندارند، برای مثال فقط هیات رهروان شهرکرد در اقدامی خداپسندانه قریب به 500 کارت اعتباری 313 هزار تومانی به فقرا دادند که مایحتاجشان را تامین کنند.
اما این تمام ماجرا نیست!
این تمام ماجرا در موضوع کرونا نیست، اینها مواردی بودند که کم و بیش رسانهای شدند و ما امروز از آنها خبر داریم، موارد بسیاری وجود دارد که هیچ دوربینی نتوانست بزرگی قلوب ایرانیان را ثبت کند و هیچ خبرنگاری نتوانست گمنامی خیران این آب و خاک را به تصویر بکشد.
چند روز قبل به واسطه یکی از دوستانم مطلع شدم در یکی از محلههای محروم در یکی از شهرهای محروم، در استانم که جزو محرومترینهای کشور است خانوادهای با هزینه شخصی خانهشان را کارگاه تولید ماسک کردند و رایگان به دست خلق الله میرسانند.
از شما چه پنهان…
راستش را بخواهید این چندمین موردی بود که در این مدت به خبرگزاری ما میرسید ولی بنا به دلایلی موفق نشدیم از هیچ کدام گزارش تهیه کنیم، یکیشان خیاط راضی بود صاحب کارگاه اجازه نمیداد به قول خودش ریا شود، یکی هم که هر دو راضی بودند ما نمیتوانسیتم پوشش بدیم.
هر چه ترفند خبرنگاری داشتم به کار بردم تا بلاخره به حرف آمد
شماره تماس را گرفتیم و قول و قراری گذاشتیم؛ همه چیز داشت خوب پیش رفت، اولش کمی سرد برخورد کردند ولی هرچه ترفند خبرنگاری داشتیم به کار بردیم تا بلاخره پدر خانواده به حرف آمد.
ظاهر سادهای داشت و اهل تکلف نبود، خیلی خودمانی حرف میزد و البته با کمی ته لهجه لری! ساکن یکی از محلههای شهر لردگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود و مکانیک دستگاههای حفاری
ظاهر سادهای داشت و اهل تکلف نبود، خیلی خودمانی حرف میزد و البته با کمی ته لهجه لری! آقای کورش شبان بیدله ساکن یکی از محلههای شهر لردگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود و مکانیک دستگاههای حفاری؛ از دولت هم خیلی دل خوشی نداشت و میگفت کار و بارمان در سالهای اخیر خیلی آسیب دیده و ما نیروهای شرکتی هر دو یا سه سال باید برای یک شرکت کار کنیم.
خودش را سرمایهدار میدانست و میگفت دو بچهای که خدا بهم داده از تمام دنیا برایم با ارزشتر هستند، آقا پسری 6 ساله و دخترخانمی 10 ساله!
بعد از اینکه شنیدند که وضعیت ماسک در کشور بحرانی شده دست به کار شده و با هزینه شخصی و البته جزیی هم کمک دیگران پارچه مخصوص تهیه کرده و خانه را به کارگاه تولیدی تغییر کاربری دادند.
کارگاهی بسیار ساده با تجیزاتی اولیه و چهار نیرو که دو نفرشان خردسال هستند! یا علی میگویند و تا امروز بیش از 2000 ماسک تولید کردهاند، نه تنها سربار جامعه نشدند بلکه باری هم از دوش بیمارستان و مردم و دولت برداشتهاند.
بخشی از ماسکها را در بیمارستان و بخشی را بین فقرا و اقشار آسیبپذیر توزیع میکنند.
از لابهلای حرفهایش متوجه شدم این اولین تجربه خیر این خانواده نبوده است؛ کنجکاو شدم و با زحمت فراوان توانستم اطلاعاتی دیگر هم از این خانواده کسب کنم:
گروهی ایجاد کرده و برای برداشتن بار دیگران پیش قدم میشوند، مثلا چند ماه قبل برای زنی که شوهرش کارگر ساختمانی بوده و دچار سقوط شده و الان خانهنشین است حمام میسازند تا به قول خودشان ناموس بختیاری در امان و رفاه باشد.
گروهی ایجاد کرده و برای برداشتن بار دیگران پیش قدم میشوند، مثلا چند ماه قبل برای زنی که شوهرش کارگر ساختمانی بوده و دچار سقوط شده و الان خانهنشین است حمام میسازند تا به قول خودشان ناموس بختیاری در امان و رفاه باشد.
حدود 15 خانواده فقیر را شناسایی کرده و با کمکهای مردمی به صورت مستمر سالهاست که برایشان کمک میفرستند؛ بی نام و نشان و بدون هیچ گونه منتی!
مصاحبه تمام شد اما…
مصاحبه من تمام شد، اما آشنایی من با این خانواده و این طرز تفکر آغازی است برای یک نگاه جدید به زندگی؛ نگاهی که در آن الجار ثم الدار تداعی دارد، نگاهی که ناموس قوم و شهر را ناموس خود بدانم حتی اگر نسبت خانوادگی با او ندارم، نگاهی که در آن کرونا را به فرصتی برای خدمت به مردم ببینم نه شرایطی برای افزایش قدرت اقدصادی خودم.
من این نوع نگاه را دوست دارم، شما چطور؟
مریم رضی پور
نظرات