- یکشنبه 5 فروردین 1403 - 06:48
- کد خبر : 4102
- مشاهده : 359 بازدید
- پیشخوان » ستارگان شهر دزفول
پیام شهید سیدرضا پورموسوی به نویسنده کتابش سرکارخانم لیلا محمدی نویسنده کتاب زلال: من شش سال با خاطرات شهید سیدرضا پورموسوی زندگی کردم و تمام این شش سال برایم مبارک بود.اما نمی خواستم اسمم به عنوان نویسنده روی کتاب بخورد.روی تصمیمم هم تأکید داشتم. آقای سیدزمان پورموسوی برادر شهید برای راضی نمودنم از دزفول به تهران تشریف […]
پیام شهید سیدرضا پورموسوی به نویسنده کتابش
سرکارخانم لیلا محمدی نویسنده کتاب زلال:
من شش سال با خاطرات شهید سیدرضا پورموسوی زندگی کردم و تمام این شش سال برایم مبارک بود.
اما نمی خواستم اسمم به عنوان نویسنده روی کتاب بخورد.
روی تصمیمم هم تأکید داشتم. آقای سیدزمان پورموسوی برادر شهید برای راضی نمودنم از دزفول به تهران تشریف آوردند و یک شب به همراه آقای دکتر اولاد مهمان منزلمان بودند.
از طرف آنها و همسرم اصرار بود و از بنده تأکید به معرفی فرد دیگری غیر از بنده به عنوان نویسنده.
در آخر آقای پورموسوی فرمودند امشب سیدرضا به خواب یکی از ما بیاید و تکلیف را معین نماید.
نظر بنده روی اسم آقای دکتر اولاد بود. آنها هم با اصرار من کمابیش به این نتیجه رسیده بودند.
همان شب سیدرضا به خواب برادرشان می روند و سه بار می فرمایند هر کدام باید اسمشان در جایگاه خودشان بیاید.
راوی در جایگاه راوی و نویسنده در جایگاه نویسنده.
وقتی به من فرمایش سیدرضا منتقل شد، علیرغم میل باطنی و تصمیم قطعی، ناگزیر کوتاه آمدم.
به نقل از زلال
نظرات