
به نام خداوند جان و خرد در تمدن غرب افراط و تفریط نهادینه شده است و هیچ عصر را از غرب نمی توان یافت که در امری زیاده روی نکرده باشد! در عهد باستان از آثار باقیمانده برمیآید که یونانی ها برای ارضای تمایلات دنیوی و شهوانی خود به حدی افراط میکردند تا جایی که […]
به نام خداوند جان و خرد
در تمدن غرب افراط و تفریط نهادینه شده است و هیچ عصر را از غرب نمی توان یافت که در امری زیاده روی نکرده باشد!
در عهد باستان از آثار باقیمانده برمیآید که یونانی ها برای ارضای تمایلات دنیوی و شهوانی خود به حدی افراط میکردند تا جایی که برای هر خواسته خود خدایی می آفریدند و آن را پرستش می کردند. مهمترین خدای یونان باستان زئوس بود که در وصف او گفته اند بسیار شهوتران و هوسباز بود و نه تنها هر زن زیبایی او را وسوسه می کرد بلکه با دو تن از خواهران خود نیز همبستر شد و فرزندانی از آنها حاصل گردید. زئوس بعدها به پسران زیبا روی رو آورد و با آنها معاشقه می نمود.
بعد از زئوس مهمترین خدا «آرس» پسر زئوس و خداوندگار نبرد و قدرت وحشیگری بود. «افرودیت» نیز الهه عشق و زیبایی و قوای جنسی به حساب می آمد. «هرمس» خدای دزدی، تجارت و پول پرستی و «هرکول» خدای قدرت جسمانی محسوب می گردید.
همه خدایان یونان مقدس و لازم الاطاعه بودند و یونانیان هر کدام از آنها را برای ادامه حیات بشری ضروری می دانستند! البته خدایان دیگری که مظهر خرد، نجابت و صلح بودند! نیز وجود داشت!
عیب کار آنها این بود که خدای شهوت رانی، پول پرستی و وحشیگری همان اندازه مقدس بود که خدای خرد، نجابت و صلح!
با پیدایش مسیحیت و پذیرش آن توسط امپراتور روم و ترویج تعالیم آیین جدید، باز شاهد نوعی افراط، البته این بار در آخرت گرایی هستیم که هزار سال به طول انجامید و اربابان کلیسا طی این هزار سال سعی نمودند تا آخرت گرایی را به اشکال مختلف در سطوح مختلف اجتماعی پیاده نمایند.
ازدواج را در میان کشیش ها و راهبه ها حرام کردند؛ برخی علوم مانند شیمی را علمی دنیوی نامیدند و آن را در غیرمجاز دانستند؛ فقر و تنگدستی را مایه مباهات نامیدند؛ کنارهگیری از اجتماع و عزلت نشینی را فضیلت نامیدند؛ آرایش ظاهری را نوعی رذیلت دانستند و تنها علم الهیات را معرفت شمردند و همه اینها را در مجموع شهر خدا نامیدند! وقتی شمشیر رنسانس از نیام درآمد برقآسا سر از تن آخرت طلبی جدا کرد و بار دیگر خلعت پادشاهی را برتر دنیا طلبی سکولاریسم پوشاند! غرب این بار لباس افراد به تن کرد؛ دین مداری را افیون توده ها نامید؛ معابد و کلیساها را به طویله و اصطبل اسبان تبدیل نمود و باز همانند یونانیان باستان خدایان متعددی البته در قالب مکاتب زمین به وجود آوردند، مکاتب مانند اومانیسم، فاشیسم، نازیسم، ناسیونالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم، که همه این مکاتب همانند خدایان یونان باستان هدفی جز کسب قدرت، ثروت و شهوت نداشتند!
اما لیبرالیسم همانند زئوس خدای خدایان شد و سایر ایسم ها را در خود بلعید و یکه تاز تمدن غرب گردید. تمدنی با همان تفکرات یونان باستان اما در قالب ادبیات جدید! در مانیفست لیبرالیسم چهار رکن اساسی اعلام گردید:
- برتری اصالت فرد نسبت به فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و تا جامعه.
- فرد در گزینش هدف و اراده زندگی هرگونه که بخواهد آزاد است
- فرد فرد انسانها در ذات با هم برابرند نه در اقتصاد
- عقل فردی بر عقل جمعی برتری دارد و آزادی بیان و اندیشه و مذهب کافی نیست بلکه نهادهای اجتماعی و سیاسی باید در مقابل عقل فردی توجیه پذیر باشند.
در رکن اول تاکید بر برتری اصالت فرد شده است! باید پرسید اصالت چه چیزی؟ در این رکن اصالت به خودخواهی فرد داده شده است و این خودخواهی تا جایی مجاز است که میتواند فرهنگ و آداب و رسوم جامعه که میراث آباء و اجدادی یک جامعه است را هدر دهد.
اگر کسی این اصل تمدنسوز را بپذیرد نباید از وهابیون سعودی و داعشی ها که صدها اثر تاریخی ارزشمند را تخریب کردند، خرده بگیرد و یا آنها را محکوم کند زیرا آنها همین اصل را پیاده کردند.
در اصل دوم تاکید شده است که فرد در گزینش هدف و اداره زندگی آزاد است.
به نظر میرسد که در این اصل می خواهند به یک نکته خاصی اشاره کنند، چون در همه دنیا هر کس که بخواهد میتواند زندگی کند؛ برای مثال یکی میخواهد متاهل شود و یکی مجرد؛ یکی میخواهد در شهرهای پرجمعیت زندگی کند و یکی در روستای دورافتاده؛ یکی می خواهد مومن و متدین باشد و یکی نمی خواهد؛ اما هدف از این اصل موارد بدیهی نیست، بلکه منظور مواردی است که در برخی جوامع ممنوعه محسوب میشود! مثلاً مجاز است با پوشش هر کاری که می خواهد بکند و با رباخواری، شرابخواری، شهوترانی و هر عمل ناشایست دیگر!
یا اگر قدرت دارد میتواند ۴۰۰ سال برداری کند، میتواند جنگ جهانی راه بیندازد یا نسل کشی کند، می تواند استثمار و استعمار کند!
در اصل سوم به طور غیرمستقیم عدالت را منکر شده است و تساوی و برابری را در ذات انسان ها قبول دارد نه در توزیع عادلانه ثروت.
این اصل می گوید که فقیر اگر فقیر است خودش مقصر است و ثروتمند اگر ثروتمند است باز علتش تلاش، هوش و یا داشتن ژن برتر بوده است و دولتها هیچ مسئولیتی در قبال این دو ندارند!
در عصر چهارم به حدی اغراق نموده اند که باور کنید در خلوت بارها به این اصل سیر خندیدهاند!
می گویند عقل فردی بر عقل جمعی برتری دارد و آزادی بیان، اندیشه و مذهب هم کافی نیست بلکه همه نهادهای اجتماعی و سیاسی باید در مقابل عقل فردی توجیه پذیر باشند!
کسی گفت: خسن و خسین هر سه دختران معاوناند! به او گفتند کدامش را درست کنیم…!
اگر برای سه اصل اول مصادیقی باشد که هست، اما برای اصل چهارم که میگوید همه نهادهای اجتماعی و سیاسی باید در مقابل عقل فردی جوابگو باشند، هرگز نمی توانند مصداقی بیان کنند. در همین فرانسه که خود را مهد آزادی می داند تنها پاسخ نهاد حکومت به جلیقهزردها، گلوله، گاز اشکآور، شوک الکتریکی و باتوم بوده است!
در آمریکا تنها پاسخ به مخالفان سرمایه داری، اسپری فلفل، باتوم، گاز اشک آور و ضرب و جرح معترضان آرام و نشسته در خیابان وال استریت بوده است!
حال چه رسد به اینکه بخواهند پاسخگویی و توجیه کننده مردم معترض باشند!
همه این مقدمه را گفتم تا بگویم انقلاب اسلامی با آمریکا، با کانادا و با برخی کشورهای اروپایی مثل انگلیس و فرانسه دشمنی ندارد بلکه در مقابل این تفکر جهنمی و شیطانی مقاومت و پایداری می کند.
اگر انقلاب اسلامی از هویت فرهنگی مانند آداب و رسوم، زبان و سنت های ایرانیان در مقابل هجمه بی امان لیبرالیسم دفاع میکند چون میداند که این فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی، حافظ ناموس و کیان ایران است.
اگر انقلاب اسلامی شعار عدالت خواهی را نصب العین خود قرار داده است و نمیخواهد سرمایه داران زالو صفت و وطن گریز، هستی و نیستی مردم را در چنگال شیطانی خود قبضه کند.
به همین دلیل است که همه احزاب شیطانی غرب بسیج شدهاند تا مهمترین دژ فرهنگی ما یعنی حجاب را درهم شکنند و نوامیس ما را آلوده به زناکاری کنند و نصل های آینده را با بحران حرامزادگی مواجه نمایند!
و باز به همین دلیل است که شیطان بزرگ و همپیمانانش برای فروپاشی اقتصادی ایران دست در دست هم نهاده اند و با انواع تحریمهای ظالمانه و غیر انسانی تلاش می کنند تا دولت نتواند اقتصاد مولد و مقاومتی را احیا کند یا نتواند محصولات خود را صادر کند و یا کالاهای مورد نیاز کشور را از طریق معمول وارد نماید و مجبور باشد با چند برابر هزینه کرد، مرتب دچار تورم و گرانی که برای اقشار مستضعف کمرشکن است، روبرو شود. همان اقشاری که حامی انقلاب اسلامی در چهار دهه گذشته بودهاند!
اما شیطان کور خوانده است! در روایات آمده است که ایرانیان مردم آخرالزمان اند و در عهد خود با امام آخرالزمان (عج) محکم و مقاوم خواهند ماند!
چهل سال از انقلاب اسلامی میگذرد و همچنان دژ فرهنگی ما یعنی حجاب علیرغم فشارهای سنگین وارده، پایدار مانده است و تلاش میکند تا عفت زنان ما آلوده به زنا و حرام زادگی نشود؛ همین دژ عدالتطلبی ما باید در مقابل نظام سرمایه داری برپاس خود ایستاده و روز به روز به حول قوه الهی رشد کند تا به سطح بی نیازی از بیگانه برسد.
دور باد حرامزادگی و دور باد بی عدالتی!
قدرت الله متین
12/9/1401
نظرات