باسمه تعالی

1-در دویست سال اخیر هیچ مقطعی از تاریخ ایران را نمی یابید که جای پای جریان نفوذ دشمن در  آن دیده نشود.

2- میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصری از عوامل وابسته و دلبسته به انگلستان بود که اهداف انگلیس را در ایران دنبال می کرد.

با رجوع به اسناد تاریخی مشخص می‌شود وی تحت الحمایه انگلیس بوده و ناصرالدین شاه با علم به این واقعیت تلخ، او  را میان قبولی صدراعظمی یا ادامه دادن به نوکری انگلیس مخیر می کند و او در مشورت  با سفیر انگلیس، می پذیرد صدر اعظم باشد !

3- مقدمات عزل و سپس شهادت امیرکبیر ، مهیاساختن راه اندازی فراموشخانه و فراماسونری با هدایت میرزا ملکم خان ارمنی، عضویت در لژ میرزا ملکم، تنظیم قباله هرات و اهدای آن به انگلیس و امضای موافقتنامه های استعماری ۱۸۵۳ و ۱۸۵۶ و اقدامات موثر در مصونیت بخشی به رهبران فرقه بابیه و بهائیت از مجازات و زمینه سازی برای گسترش این فرقه استعماری، اندکی از فهرست خیانت‌های این ناراست مرد خائن است.

4- در فضای آلوده به خیانت دوران قاجار و پهلوی شاهد یک جریان سه لایه غربگرا هستیم که با تفاوت در هیات ظاهری طبق

راهبرد بیگانگان نقش موثری در فراهم ساختن و تحکیم جریان نفوذ داشته اند:

یک: جریان استعماری بابیًت و دنباله آن بهائیًت که امیرکبیر به شدت با آن مبارزه کرد و سران آن را اعدام و زندانی نمود.

 دو : جریان فراماسونری با مدیریت سازمان های جاسوسی انگلیس و عاملیت روشنفکران غربگرا و درباریان قاجار شبکه سازی شد، نضج یافت و در دوران پهلوی بر مقدرات کشور سوار گردید.

سه:  فرقه های صوفیه که به عنوان تشکیلاتی آماده و سازمان مردم نهاد، آمادگی داشتند محتوای اسلام فرقه ای خود را با تفکرات اباحه گری انگلیس هماهنگ ساخته و در خدمت استعمار انجام وظیفه  نمایند.

 داستان فرقه های صوفیه از اوایل قاجار به این سو با سیاست‌ها و اهداف انگلستان تعریف می شود این فرقه ها در هماهنگی با سیاست های قاجار و پهلوی گام بر می داشتند اما با پیروزی انقلاب اسلامی به جریان اپوزیسیون و یا ناهمراه با نظام تبدیل شدند.

اقامت دائم سران این فرقه ها در غرب بویژه انگلستان و حمایت  همه جانبه روباه پیر از آنان بیانگر بخشی از برنامه جنگ نرم غرب بر ضد جمهوری اسلامی است.

5- مرکز مدیریت نفوذ که رهبری این سه جریان را برعهده داشت در به شهادت رساندن امیرکبیر و انعقاد قراردادهای استعماری و سرکوب و به انحراف کشاندن نهضت های دینی و ملی مانند نهضت جنگل، ،مشروطه ، قیام شیخ محمد خیابانی، قیام دلیران تنگستان ، و قیام جنوب به رهبری آیت الله لاری دزفولی و قیام محمدتقی خان پسیان در خراسان نقش داشت.

6 – به نظر می رسد تحلیل های ناتمام و  سطحی مانند عمده کردن  نقش  مهد علیا در شهادت امیرکبیر و امثال آن حرکت از پله دوم با هدف دادن آدرس غلط برای محو نمودن سرنخ های اصلی است.

7- میرزا آقاخان نوری و امثال او ، نماد روشن و برآمده این جریان سه ضلعی است.

 جریان غرب گرا در تمام این دوران چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با بهره گیری از اقتضائات زمان و مکان و شرایط، واجد ویژگیهای آقاخان نوری بوده است.

مولفه هایی مانند غرب باوری ، خودباختگی، خودتحقیری ملی، هرهری مسلکی،خود فروشی و وطن فروشی،پول پرستی، چاپلوسی و نوکر صفتی ، نامعتقد به ظرفیتهای درونی و حریص بر قدرت و رسیدن به آن به هر قیمت.

8- میرزا آقاخان های دیروز راه را بر امیرکبیر ها می بستند و زلف ایران را به دم انگلیس گره زدند و میرزا آقاخان های امروز در شکل جدید و ادبیات آکادمیک، برای تامین خواسته های سیری ناپذیر غرب، سنگ برجام و  fatf  و پالرمو و سند استعماری 2030 و … راجلوی حرکت انقلاب  می اندازند و تعهد می کنند سردار سلیمانی ها را محدود بلکه، تسلیم نمایند!

 همین جریان سرطانی غربگرا و بعضا مسمی به اصلاحات برای پیروزی در فتنه امریکایی سال ۸۸ ، حاضر شدند دست گدایی نزد شاه عربستان دراز کنند و شگفت آورتر این که با فرمانده ناتو وارد مذاکره شده و از او برای بمباران مناطقی

 از ایران که در اختیار انقلابیون می ماند تقاضای کمک کنند!

آیا وجود این همه مولفه های مشترک در جریان غربگرایی آن هم در طول دویست سال اخیر و ادامه آن در دوران پسا انقلاب بیانگر یک ضعف عمده نیست؟

آیا ازاله این جریان آلوده  ضرورت جهاد تبیین با تمام ظرفیت را چند برابر نمی کند؟

آیا خواهد رسید روزی که پرده از روی این تفکر و عناصر کلیدی آن بر افتد تا مردم ما چهره واقعی این افراد را که بسیار شبیه شاه سلطان حسین ها و میرزا آقاخان نوری هاهستند بعینه مشاهده کنند؟

تا این اتفاق نیفتد و تا نهیب امام خامنه ای و فراخوان جدی ،موکد و مکرر ایشان در جهاد تبیین آن گونه که شایسته است عملیاتی نشود همچنان امیر کبیر ها و شهید سلیمانی ها به مسلخ روانه خواهند شد.